از پویای رسانه تا استاد محسنی!

مدیران روابطعمومی خوشحال، برخی از رسانه ای ها خوشحالتر،ایضا اکثر مدیران به بهانه روز خبرنگار و تجلیل و تقدیر گزارش عملکرد داده و انعکاس یافته و همه چیز گل و بلبل و به قول معروف ‘ خود گویی و خود خندی عجب مرد هنرمندی’ و انگار این وسط مخاطب و تاثیر گذاری و بیان دغدغه های آن هم… !
و این واقعیتی است که شاید خود نیز متوجه آن نشویم که برخی از ما که به رسانه دسترسی داریم؛ بعد از مدتی گرفتار توهم عجیبی می شویم و فکر می کنیم ما چون می توانیم فلان حرف را در روزنامه و مجله و سایت و خبرگزاری بنویسیم و دست جماعت بدهیم ؛ لزوما از بقیه بیشتر می فهمیم در صورتی که اشتباه میکنیم. حال آنکه در اطراف ما آدم های زیادی و مردمی زندگی میکنند که رفت و آمد و کسب و کارشان را از همه ماها بهتر بلدند. روش رفتار در خانواده هائ شان و حوزه های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی را بهتر از خیلی از ماها می شناسند و بسیار جلوتر هستند.
به بهانه این روز برخی از دوستان به امثال من میگویند استاد ، پیشکسوت ، نویسنده توانا….
چه میگویند این دوستان و جماعت واقعا؟ نهایتا اگر هنری داشته باشم بتوانم گوشه ای از دردهای خود و جامعه را یادآوری کنم !
من کی گفته ام استاد و پیشکسوت و نویسنده و…. هستم؟ مرده شور آن نویسندگی و استادی و پیشکسوتی را ببرند که جامعه و دردها و مردم و مخاطب را از ما دور کرده است و برای یک لقمه نان آویزان این بهانه اندک شده ایم.
من و امثال من در مقابل کسانی که برای روزنامه نگاری و نوشتن از دغدغه مردم کوشیده اند و هزینه پرداخت کرده اند واقعا چیزی هستیم؟
خلاصه کلام من پویا هستم نه استاد و پیشکسوت و باقی کلمات قلمبه که فکر میکنیم من ذوق میکنم.
آخه من مثل اون مرده ای هستم که اگر بهش رو دهند و تعریفش کنند کفن خود را هم کثیف میکند.